پره سر تــــــالـــــــــــــــــــــــــــــش ایران

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

 {هر زمان به چهره جدم مينگرم...}


مرحوم سيد عبدالقادر حسيني { نقشی }  پدر مرحوم حجت السلامسيد محمود شرفي { شوقی }

مرحوم عبدالقادر در سال 1300 هجري - قمري در پره سر تالش
ديده به جهان گشود و در سن شانزده سالگي به عزم تحصيل
ديني و کسب فضايل به صفحات کردستان عراق شتافت.اين
سيد بزرگوار در علوم ظاهر و باطن سرامد روزگار خود بود و

مرجع خاص و عام.سرانجام بعد از 61 سال عمر با عزت به 

سال 1326 خورشيدي به ترک جهان گفت و جان به جانان سپرد.

از اشعار پر شورش : { شورش مستانه}

جـــــــانا بيا يک دم ببين حــــــال دل ديوانه را

وز طلعتت روشن نــــــما اين خانه ي ويرانه را

مطرب بيا با چنگ و ني ساقي بياور جام مــي

وقت گــل است و رفت دي لـــبريز کن پيمانه را

اي لعبت شيرين سخن عذرا صفت ليلي ذغن

بـــــرقع زرويت بــــرفکن از در بــــــــران بيگانه را

ماه جهان اراي من خورشيد خوش سيماي من

بـخرام و اتش در بـــزن هم دين و هم کاشانه را

من عــاشقم بر روي تو افتاده ام در کـــــــوي تو

دارم هـــمين يک ارزو بشـــــنو تو اين افسانه را

اي واعــظ دنياپرست وي زاهد پـــــــنهان مست

تا کــــي به تـــزوير و ريـــــــــا بگشا در ميخانه را

نــقشي" زشوق گلرخان شوري بيفکن در جهان

تجــــــــــديد فرما هر زمان اين شورش مستانه را


**روایات زیادی از ایشان  شنیده ام ...که بدلایلی در اینجا درج و مطرح نمینمایم**